فرشتـــه کوچکمفرشتـــه کوچکم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

فرشــته کوچکم رونیــــا.

بای بای نان 1

عسلم از فردا ایشالا دیگه نان 2 میخوری. درواقع باید از اول شش ماهگیت میخوردی ولی چون چندتا از شیرخشک های احتکار شده نان 1 مونده بود ناچارا تا حالا صبر کردیم و بالاخره امروز تموم شدننننن. امیدوارم بهت بسازه و خوشت بیاد. در هر صورت باید بگیم : بای بای نان 1... سلام شیر جدید رونیااااااااااا                        اینم عشقم با شیرخشکهاشششششششششششش....                                 &nbs...
9 شهريور 1392

تن ناز فرشتم داغهههههههههههههه

عزیز دل مامان عشق زندگیه من فرشته من آخه چرا بعد 3 روز که از واکسنت گذشت یهو تب کردیییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟من فدات بشم که دیشب ساعت 9 شب دیدم یکم تب داری و بهت قطره استامینوفن دادم به امید اینکه خوب میشی ولی بعد یه ساعت دیدم تبت رسید به 5/38 و من و بابا حجت از ترس سریع بردیمت دکتر. دکتر هم گفت آره تب داره و هر 4 ساعت باید استامینوفن بخوره و علائمی هم از سرماخوردگی نداره و به احتمال زیاد مال همون واکسنه.و گفت اگر تبش بیشتر شد ایبوبروفن بهت بدممممممممم.خلاصه با ناراحتی برگشتیم خونه و کلی پاشویه و آب بازی و این حرفا تا ساعت 2 که هیچکدوم فایده نداشت و من از نگرانی داشتم می مردم. ساعت 2 دوباره بهت استامینوفن دادم و امیدوار که ...
9 شهريور 1392

آخر هفتهههههههه...

عروسک قشنگم چهارشنبه شب که شما تب کرده بودی به خاطر تب شما کولر روشن کردیم و متاسفانه من سرما خوردممممممممممم واسه همین پنجشنبه رو همش تو خونه موندیم و شما کلی به جون من نق زدی البته حق داشتی چون حوصلت سر رفته بود . غروب دیگه حالم خیلی بد بود دلم میخواست سیر بخوابم واسه همین بابا حجت شمارو برد گردش.و من یه دل سیر خوابیدم و واقعا همون خواب سرحالم کرد. این اولین بار بود که با باباحجت با ماشین میرفتی گردش. فدات بشم که عاشق همه تابلوهای led هستی مخصوصا این یکی که چون دوسش داری هروقت بیرون میریم جلو این وایمیسیم تا سیر نگاش کنییییییییییی                   ...
9 شهريور 1392

آلبوم عشقم...

فرشته کوچولو بالاخره امروز بعد ٦ ماه تونستم آلبومتو به روز کنم .  گلکم با اینکه چاپگر خونگی داریم ولی تا حالا فرصت نکرده بودم و این سری که عمه فهیمه اومد و با شما بازی کرد تا من بتونم عکساتو چاپ کنم.بعدشم که امروز گذاشتمشون تو آلبومتو و خاطراتشم نوشتم. همیشه عذاب وجدان داشتم که آلبومت خالیه..............اینم عکس آلبومت پر از عکسای فرشتم....     ...
5 شهريور 1392

سلام سرلاک...

گل مامان 6 ماهگی که تموم شد خیلی خوش به حالت شد. چون هم میتونی دو وعده غذا بخوری و از اون مهم تر اینکه میتونی سرلاک بخوریییییییییییییییییییییی  امروز برات سرلاک درست کردم و طبق انتظارم خیلی دوست داشتی و تا تهشو خوردی البته برای اولین بار 50 سی سی برات درست کردم. اولین سرلاکتم سرلاک شیر و برنج بود.       عزیز مامان شش ماهگی یه بدی داره اونم اضافه شدن قطره آهن.  کلی مکافات میکشم تا بهت قطره آهن رو بدم. یعنی دقیقا این شکلی میشم و شما هم همه راهی رو امتحان کردم(قاشق.قطره چکون .شیشه دارو. ...) به هیچکدوم رضایت نمیدی . آخرشم نصفشو میریزی بیرون نصفشم رو لباست بعدشم که دهنت قفل میشهههههههههههه  و ه...
5 شهريور 1392

واکسن 6 ماهگیییییی...

عشق مامان بالاخره با 5 روز تاخیر یکشنبه رفتیم برای واکسن من و شما و عمه فهیمه رفتیم . بازم صبح ساعت 9 بیدارت کردم و قطره و شیر دادم بهت و حاظرت کردم و راهی شدیم.قربونت برم که ذوق داشتی موقع بیرون رفتن. این عکسته تو پارکینگ قبل رفتن...     فدای اون قیافت بشم من.  اونجا که رسیدیم  دوتا نینی تو اتاق بودن که داشتن واکسن میزدن و گریه میکردن منم اصلا حواسم نبود که با اون شرایط شمارو تو نبرم خلاصه باهم رفتیم تو تا کارتتو بزارم تو نوبت که شما با دیدن گریه نی نی ها بغض کردی و قیافت خیلی مظطرب شده بود. فدات بشم که تا دیدم اینجوریه اومدم بیرون. بعدش که نوبتمون شد تا شمارو تو تخت خوابوندم دستات باز شد که بغلت کنم و بازم بغض...
4 شهريور 1392

آخر هفته و سورپرایز بابا حجت...

گل ناز من این آخر هفته هم به تفریح و گردش گذشت . ولی خودمونیما چقدر با تو گذروندن آخر هفته ها شیرینه در کنار سختی هاش. پنجشنبه که با خاله صبا و عمه فهیمه رفتیم برات خرید کردیم و دوتا پیرهن خوشمل مثل خودت خریدم و شبشم با بابا حجت و عمه فهیمه رفتیم کنسرتتتتتتتتتتتتتت 0بازهم کنسرت) و باز هم شمارو گذاشتیم پیش مامان فریبا البته اگه به من بود که شما رو هم میبردم ولی خوب چون اجازه نمیدن نمیبیرم اینجا تو پارکینگ خونست که داشتیم میرفتیم خرید .من فدای اون خندتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت....     جمعه هم صبح بابا حجت به زور از خواب بیدارمون کرد و گفت که حاظر شین بریم یه جایی. هر کاری کردیم من و عمه فهیمه که بفهمیم کجا میخواد ببرتمون نگفت ...
2 شهريور 1392